ستار خان سردار ملی |
نقش ستایشانگیز ستارخان در انقلاب مشروطیت ایران، از فردای بمباران مجلس توسط نیروهای استبداد، آغاز شد.
انقلاب مشروطیت ایران دو دوره مشخص دارد: یکی مشروطه تهران، که از ۱۴مرداد ۱۲۸۵شمسی آغاز شد و در دوم تیرماه ۱۲۸۷، با بمباران مجلس به فرمان محمدعلیشاه قاجار، پایان یافت.
دوم مشروطه تبریز که از فردای بمباران مجلس با پایداری و رشادت ستارخان و یارانش آغاز شد و تا فتح تهران بهدست مشروطهخواهان در ۲۵تیرماه ۱۲۸۸ ادامه یافت.
برای درک نقش قهرمانانه و تعیینکننده ستارخان در انقلاب مشروطیت، بهطور خلاصه بر وقایع آن نگاهی میاندازیم:
در دوم تیرماه ۱۲۸۷شمسی، قوای قزاق بهدستور شاه قاجار، مجلس شورای ملی را که مهمترین دستاورد
جنبش مشروطه در تهران بود، با بمباران مجلس و یکهتازیهای وحشیانه ایادی محمدعلیشاه و روسیه تزاری درهم شکست و «استبداد صغیر» آغاز شد. شاه قاجار بر آن شد تا شور آزادیخواهی را در مردم بپاخاسته تبریز نیز از میان بردارد. چرا که آنگونه که نوشتهاند:
دوم مشروطه تبریز که از فردای بمباران مجلس با پایداری و رشادت ستارخان و یارانش آغاز شد و تا فتح تهران بهدست مشروطهخواهان در ۲۵تیرماه ۱۲۸۸ ادامه یافت.
برای درک نقش قهرمانانه و تعیینکننده ستارخان در انقلاب مشروطیت، بهطور خلاصه بر وقایع آن نگاهی میاندازیم:
در دوم تیرماه ۱۲۸۷شمسی، قوای قزاق بهدستور شاه قاجار، مجلس شورای ملی را که مهمترین دستاورد
جنبش مشروطه در تهران بود، با بمباران مجلس و یکهتازیهای وحشیانه ایادی محمدعلیشاه و روسیه تزاری درهم شکست و «استبداد صغیر» آغاز شد. شاه قاجار بر آن شد تا شور آزادیخواهی را در مردم بپاخاسته تبریز نیز از میان بردارد. چرا که آنگونه که نوشتهاند:
«مشروطه در سراسر ایران برچیده شد و در همه جا ایرانیان بار دیگر گردن به یوغ خودکامگی گزارده و این تنها تبریز میبود که ایستادگی میکرد».
شاه از همان روز بمباران مجلس به سرسپردگانش در آذربایجان دستور داد کار مقاومت تبریز را یکسره کنند. در همان روز دوم تیرماه شجاعنظام مرندی از سردستگان قوای محلی دولت، و تفنگچیهای محله دوهچی که طرفدار شاه و شیخ فضلالله نوری و دشمن مشروطه بودند، به «انجمن ملی تبریز» و محلات مشروطهخواهنشین، مانند محله امیرخیز، یورش بردند. اما «مجاهدان ترسی به خود راه نداده، دست از ایستادگی برنداشتند».
روز سوم نبرد که مشروطهخواهان همچنان ایستادگی میکردند، شجاعنظام و میرهاشم دوهچی، آخوند مزدور دربار و مرید شیخ فضلالله نوری، پی بردند که «کار تبریز جز از کار تهران است».
وقتی این دو مزدور و تفنگچیهایشان کاری از پیش نبردند، محمدعلیشاه از رحیمخان معروف به سردار نصرت، از فئودالهای وابسته به دولت که در سرکوبگری، پرآوازه بود و قشون بسیاری در اختیار داشت، خواست به یاری مهاجمان بشتابد. رحیمخان، پسرش بیوکخان را با ۷۰۰سوار قرهداغی و سرباز دولتی برای جنگ با مجاهدان به تبریز فرستاد. اما تبریز به همت مجاهدانش ایستاده بود و آنها نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. شاه مستبد قاجار برای ریشهکن کردن نهال آزادیخواهی در تبریز، عین الدوله، دشمن سرسخت مشروطه را والی آذربایجان کرد و از او خواست تا به هر شیوه ممکن جنبش تبریز را از پای درآورد. عینالدوله به مقتدرالدوله، جانشینش در تبریز، دستور داد که با بسیج نیروهای کمکی برای مهاجمان، هر طور که هست، کار خیزش تبریز را یکسره کند. روز ۱۶تیرماه مقتدرالدوله از رحیمخان خواست که خود با قوای قرهداغی تحت فرمانش که کاری جز چپاولگری نداشتند، به تبریز بتازد.
روز ۲۲تیر رحیمخان با تمام قوا به تبریز یورش برد. در همین روز، سهامالدوله با فوج ملایر به یاری نیروهای مهاجم آمد و جنگ خوفانگیزی در تبریز درگرفت و محلات مشروطهخواه از هر سو مورد هجوم و تاختوتاز قوای استبداد قرارگرفتند. این تهاجمها آنچنان سخت و شدید بود که بسیاری از محلات حامی ستارخان، از جمله محله «خیابان» که باقرخان در آن میجنگید، سلاح بر زمین نهادند.
در این روز آنگونه که در تاریخ مشروطه آمده، «انبوه مجاهدان نومید شدند». مردم تبریز از بیم غارت خانههایشان بیرق سفید، به نشانه تسلیم بر سردر خانهها افراشتند. تنها ستارخان قهرمان و یاران اندکش در محله امیرخیز همچنان میجنگیدند و هراسی به دل راه نمیدادند. کسروی مینویسد:
شاه از همان روز بمباران مجلس به سرسپردگانش در آذربایجان دستور داد کار مقاومت تبریز را یکسره کنند. در همان روز دوم تیرماه شجاعنظام مرندی از سردستگان قوای محلی دولت، و تفنگچیهای محله دوهچی که طرفدار شاه و شیخ فضلالله نوری و دشمن مشروطه بودند، به «انجمن ملی تبریز» و محلات مشروطهخواهنشین، مانند محله امیرخیز، یورش بردند. اما «مجاهدان ترسی به خود راه نداده، دست از ایستادگی برنداشتند».
روز سوم نبرد که مشروطهخواهان همچنان ایستادگی میکردند، شجاعنظام و میرهاشم دوهچی، آخوند مزدور دربار و مرید شیخ فضلالله نوری، پی بردند که «کار تبریز جز از کار تهران است».
وقتی این دو مزدور و تفنگچیهایشان کاری از پیش نبردند، محمدعلیشاه از رحیمخان معروف به سردار نصرت، از فئودالهای وابسته به دولت که در سرکوبگری، پرآوازه بود و قشون بسیاری در اختیار داشت، خواست به یاری مهاجمان بشتابد. رحیمخان، پسرش بیوکخان را با ۷۰۰سوار قرهداغی و سرباز دولتی برای جنگ با مجاهدان به تبریز فرستاد. اما تبریز به همت مجاهدانش ایستاده بود و آنها نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. شاه مستبد قاجار برای ریشهکن کردن نهال آزادیخواهی در تبریز، عین الدوله، دشمن سرسخت مشروطه را والی آذربایجان کرد و از او خواست تا به هر شیوه ممکن جنبش تبریز را از پای درآورد. عینالدوله به مقتدرالدوله، جانشینش در تبریز، دستور داد که با بسیج نیروهای کمکی برای مهاجمان، هر طور که هست، کار خیزش تبریز را یکسره کند. روز ۱۶تیرماه مقتدرالدوله از رحیمخان خواست که خود با قوای قرهداغی تحت فرمانش که کاری جز چپاولگری نداشتند، به تبریز بتازد.
روز ۲۲تیر رحیمخان با تمام قوا به تبریز یورش برد. در همین روز، سهامالدوله با فوج ملایر به یاری نیروهای مهاجم آمد و جنگ خوفانگیزی در تبریز درگرفت و محلات مشروطهخواه از هر سو مورد هجوم و تاختوتاز قوای استبداد قرارگرفتند. این تهاجمها آنچنان سخت و شدید بود که بسیاری از محلات حامی ستارخان، از جمله محله «خیابان» که باقرخان در آن میجنگید، سلاح بر زمین نهادند.
در این روز آنگونه که در تاریخ مشروطه آمده، «انبوه مجاهدان نومید شدند». مردم تبریز از بیم غارت خانههایشان بیرق سفید، به نشانه تسلیم بر سردر خانهها افراشتند. تنها ستارخان قهرمان و یاران اندکش در محله امیرخیز همچنان میجنگیدند و هراسی به دل راه نمیدادند. کسروی مینویسد:
«مشروطه از تمام ایران رخت بربسته و از تمام تبریز فقط در کوی امیرخیز و بهدست ستار زنده بود». در این روز به قول کسروی «مجاهدان به گرد سر او کم میبودند و بیگمان شمارهشان به بیست تن نمیرسید».
از روز ۲۴تیر نیروهای دولتی توپاندازی به محله امیرخیز را آغاز کردند. روز ۲۵تیر سرکنسول روس در تبریز که گمان داشت این تهاجمهای وحشیانه، ستارخان را آماده تسلیمشدن کرده است، به محله امیرخیز پیش ستارخان رفت و از او خواست که بیرق روس را بر سردر خانهاش بیاویزد تا از کینهکشی نیروهای دولتی درامان بماند. ستارخان بیدرنگ در پاسخش میگوید:
از روز ۲۴تیر نیروهای دولتی توپاندازی به محله امیرخیز را آغاز کردند. روز ۲۵تیر سرکنسول روس در تبریز که گمان داشت این تهاجمهای وحشیانه، ستارخان را آماده تسلیمشدن کرده است، به محله امیرخیز پیش ستارخان رفت و از او خواست که بیرق روس را بر سردر خانهاش بیاویزد تا از کینهکشی نیروهای دولتی درامان بماند. ستارخان بیدرنگ در پاسخش میگوید:
«جنرال کنسول! من میخواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران درآید. من زیر بیرق بیگانه نروم».
روز ۲۶تیرماه ستارخان برای برانگیختن دوباره شور آزادیخواهی در مجاهدان سلاح بر زمین نهاده، به ابتکار شورانگیزی دست زد. او سوار بر اسب با همان گروه اندک به محلات مشروطهخواهنشین که بیرق سفید بر سردر خانههایشان افراشته بودند ، تاخت و بیرقها را با شمشیر به زمین ریخت. در اثر این ابتکار، «مردم دوباره به تکان آمدند و گرد نومیدی را از خود فشانده، برای کوشش آماده گردیدند».
باقرخان نیز دوباره به یاری مجاهدان شتافت. ستارخان در همین روز با مجاهدان همراهش به «باغ شمال»، اردوگاه رحیمخان، تاخت و پس از یک نبرد شورانگیز، آنها را به عقبنشینی واداشت.
وقتی آوازه قهرمانیهای ستارخان از همان روزهای اول قیام مشروطه، در همه جا پیچید، محمدعلیشاه برای سر ستارخان جایزه تعیین کرد و مشروطهخواهان به ستارخان لقب سردار ملی دادند و مطبوعات اروپا نیز او را«گاریبالدی ایران» نامیدند، مردم نیز درباره ستارخان اشعار و ترانههای بسیاری ساختند.
از آن جمله شعر شاعر توانمند آذری، میرزاعلیاکبر صابر در ستایش ستارخان است:
شعر شاعر بزرگ، صابر به زبان ترکی: حال مجذوبیم گوروب قارء! دیمه دیوانه در
نعره شوریده می ظن ایتمه بیر افسانه در
شاعرم طبعیم دکز، شعر لریم دردانه در
بهجتیم، عیشیم، سروریم، وجدیم احرارانه در
انجذابیم جرأت مردانه مردانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
تا که ملت مجمعین تهرانده ویران ایتدیلر
ترکلر ستارخانیله عهد و پیمان ایتدیلر
ظلم واستبداده قارشی نفرت اعلان ایتدیلر
ملته ملیته جان نقدی قربان ایتدیلر
آیه ذبح عظیم اطلاقی اول قربانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان با قکز بیر نوعی اقدامهای ایدوب
بیر وزیر و شاهی یوق! دنیانی یکسر مات ایدوب
عرض اسلامی وطن ناموسنی یوزقات ایدوب
حرمت حیثیت ملیتیت اثبات ایدوب
ایمدی دنیا نک توجه نقطه سی ایرانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان ایرانی احیا ایلدی
ترک لک ایرانلولیق تکلیفین ایفا ایلدی
بیر رشادت بیر هنر گوستردی دعوا ایلدی
دولتک بیر عینی نی دنیا ده رسوا ایلدی
قاچمیوب پروانه تک اوددان دیمه پروانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
آفرین تبریزیان ایتدکز عجب عهده وفا
دوست و دشمن ال چالوب ایلر سیزه صد مرحبا
چوق یاشا دولت لو ستارخان! افندم! چوق یا شا
جنت اعلاده پیغمبر سزه ایلر دعا
چون بو خدمتلر بتون اسلامه در انسانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
نعره شوریده می ظن ایتمه بیر افسانه در
ستارخان سردار ملی |
شاعرم طبعیم دکز، شعر لریم دردانه در
بهجتیم، عیشیم، سروریم، وجدیم احرارانه در
انجذابیم جرأت مردانه مردانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
تا که ملت مجمعین تهرانده ویران ایتدیلر
ترکلر ستارخانیله عهد و پیمان ایتدیلر
ظلم واستبداده قارشی نفرت اعلان ایتدیلر
ملته ملیته جان نقدی قربان ایتدیلر
آیه ذبح عظیم اطلاقی اول قربانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان با قکز بیر نوعی اقدامهای ایدوب
بیر وزیر و شاهی یوق! دنیانی یکسر مات ایدوب
عرض اسلامی وطن ناموسنی یوزقات ایدوب
حرمت حیثیت ملیتیت اثبات ایدوب
ایمدی دنیا نک توجه نقطه سی ایرانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
ایشته ستارخان ایرانی احیا ایلدی
ترک لک ایرانلولیق تکلیفین ایفا ایلدی
بیر رشادت بیر هنر گوستردی دعوا ایلدی
دولتک بیر عینی نی دنیا ده رسوا ایلدی
قاچمیوب پروانه تک اوددان دیمه پروانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
آفرین تبریزیان ایتدکز عجب عهده وفا
دوست و دشمن ال چالوب ایلر سیزه صد مرحبا
چوق یاشا دولت لو ستارخان! افندم! چوق یا شا
جنت اعلاده پیغمبر سزه ایلر دعا
چون بو خدمتلر بتون اسلامه در انسانه در
آفرینیم همت والای ستارخانه در
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر