۱۳۹۷ بهمن ۱۱, پنجشنبه

کانون‌های شورشی

ازآن ماست پیروزی

کانون‌های شورشی 

کانونهای شورشی 
تنها جواب دشمن . آرتش آزادیبخش راه نجات میهن.
کانونهای شورشی کانون‌های شورشی
کانونهای شورشی
کانون‌های شورشی نام استراتژی کنونی سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی حکومت ملاهاست. کانون های شورشی یکی از راهبرد‌های مبارزه با دیکتاتوریها است. مبتکر این تئوری، برای اولین بار ارنستو چه گوارا بوده است.
چه گوارا بر این باور بود که «یک نیروی نامنظم با همه کوچکی‌اش می‌تواند بر ارتشی منظم پیروز شود».[۱] این جمله پایه و اساس تئوری چه‌گوارا را تشکیل می‌دهد.
ارنستو چه‌گوارا مبتکر ایده‌ی کانون‌های شورشی
ارنستو چه‌گوارا مبتکر ایده‌ی کانون‌های شورشی
چه‌گوارا برای نیروی کوچک با عنوان یک «کانون شورشی» مزایایی برمی‌شمارد، از جمله این‌ که توان تحرک بالا دارد، نیروهای منظم ارتش مانند نیروی هوایی بر آن چیرگی ندارد و نهایتاً‌ این که با ضرباتی که به دشمن وارد می‌کند، دشمن را به ستوه می‌آورد و دشمن را یا مجبور به عقب نشینی و یا تغییر تاکتیک می‌کند.
در نبرد آزادسازی کوبا ابتدا نیروهای انقلابی در منطقه سیئرا مائسترا توانستند با ایجاد کانون‌های شورشی و چریکی این منطقه را بدست بگیرند،این كانونهای شورشی به دلیل برخورداری از توان تحرك بالا؛ با ضرباتی که به ارتش دولتی وارد آوردند؛ باعث شدند ارتش باتیستا از پاسگاه‌هایی که در سیئرامائسترا داشت عقب نشینی کند و در نتیجه اجباراً‌ منطقه‌ی وسیعی را تحت اختیار شورشیان رها کرد.[۲] و نیروهای انقلابی از همین منطقه دولت دیکتاتوری باتیستا را سرنگون کردند.
در زمانی که چه‌گوارا در کوبا می‌جنگید، تجربه‌اش ایجاد یک پایگاه کوچک بود؛ بعد پیشروی و آزاد سازی شهر‌های کوچک و بعد از این طریق شهر‌‌های بزرگ را آزاد کند، آزاد سازی سانتاکلارا نمونه‌ای از این تجربه است.
تجربه‌ی انقلاب كوبا را چه گوارا، در نظریه كانونهای شورشی تئوریزه كرد، خلاصه این نظریه این بودكه اگر زمینه‌ی انقلاب دركشوری آماده باشد و توده‌های مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته كه او نام كانون‌های شورشی را برآن می‌نهاد، برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است. 
چه‌گوارا معتقد بود که نباید منتظر ماند که تمام شرایط مادی برای آغاز مبارزه مهیا شود؛ ایجاد کانو ن های شورش در نقاط مختلف کشور خود به خود می تواند این شرایط  را فراهم  کند.[۳]
چه گوارا همچنین اعتقاد داشت این کانونها می‌توانند به نقطه امید مردم در برابر حاکمیت ضدمردمی تبدیل شوند و با به حرکت در آوردن جامعه زمینه انقلاب و دگرگونی را به‌وجود آوردند.[۴]
در ایران امروزی شرایط عینی و ذهنی انقلاب وجود دارد، یعنی هم نارضایتی عمیق مردم از دولت وجود دارد (شرایط عینی) و هم یک اپوزیسیون سازمان‌یافته که رهبری جنبش را بدست دارد(شرایط ذهنی)، وجود دارد. این شرایط برای ایجاد کانون شورشی و ضربه زدن به دولت حاکم را فراهم می‌آورد.
راهبرد کانون‌های ‌شورشی هم در انقلاب کوبا و هم در انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه بکار گرفته شده و موفق بوده است. هر چند کپی‌برداری از یک راهبرد ممکن است در همه‌ جا یک جواب مشخص نداشته باشد، اما پس از اعلام راهبرد کانون‌های شورشی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران، از نتایجی که تا کنون بدست داده، درستی این راهبرد را به اثبات رسانده است.
بعد از قتل عام ساکنان اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ که در آن ۵۲ نفر جان خود را از دست دادند و ۷ نفر به گروگان گرفته شدند؛‌ مجاهدین اشرف را تخلیه کردند، در این زمان مسعود رجوی رهبر جنبش مقاومت ایران، استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد، هزار اشرف به معنی پیشبرد امر سرنگونی با تیم‌های انقلابی که سازمان یافته باشند، این تیم‌ها و گروه‌ها که در واقع یکان‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران هستند؛ با سازمان‌یافتگی و وصل به فرماندهی متمرکز (ارتش آزادیبخش ملی ایران) نقش بسیار مهمی در ایجاد و سازماندهی قیام ‌ها و اعتراضات دارند، تجربه‌ی قیام دی‌ماه و حرکات اعتراضی و خیزش‌های بعدی این امر را اثبات کرد.

۱۳۹۷ بهمن ۱۰, چهارشنبه

ناهید همت‌آبادی

ناهید همت‌آبادی

ناهید دولت آبادی 
ناهید همت آبادی مرداد ماه 1319در یکی از قدیم­ترین محلات تهران (میدان حسن­آباد) چشم به جهان گشود. پدر بزرگ (آیت­اله شیخ محمدعلی همت آبادی) از جمله روحانیانی بود که در نجف اشرف به درجه اجتهاد نایل آمده، صاحب دفتر ازدواج و طلاق و پیش‌نماز مسجد همت آباد در کوچه­ای به همین نام در محله یاد شده بالا بود.
پدر کارمند وزارت دارایی و مادر بانویی بسیار فرهیخته و در زمره بانوانی بود که در زمان خود پس از یازده سال تحصیل، به دریافت دیپلم متوسطه نایل می­شدند که او نیز پس از پایان تحصیلات و اخذ دیپلم از ” درّه­المدارس“ در تهران، مدتی نیز سمت ناظم را در همین دبیرستان برعهده گرفت. این دبیرستان بعداً آزرم نامیده شد. مادر در نواختن تار نیز دستی داشت و به­گفته خودش تحت شرایط دوران و با ممنوعیت موسیقی برای بانوان، ساز را نیز باید هنگام رفتن نزد استاد ناچار زیر چادر و چاقچور پنهان و حمل نموده و آموزش و فراگیری آن هم نه با متد علمی متداول بلکه از طریق گوش و به­اصطلاح، سینه به سینه بوده است. پدر نیز از صوتی بسیار خوش و دلنشین برخودار بود که بستگان و خود او نیز به­شوخی آن را حاصل روضه­خوانی ­پدر دانسته و به این بهانه پدر بزرگ را نیز با دانش گسترده و تسلط بسیار او به علوم، معارف و شعر به طنزگویی درباره آخوندها ترغیب می­نمودند.
علاقه وافر مادر به موسیقی او را اما سرانجام واداشت تا یگانه دختر خود را نیز در یازده سالگی و با خرید ساز ویلن به معلم خصوصی موسیقی بسپارد و گرچه گذشت زمان نیز شاهد هیچ پیشرفت چشمگیری در آموختن یا خوش­نوازی ساز فرزند نبود اما مادر بی­اندکی سرخوردگی و نومیدی چاره کار را تنها در انتخاب هنرآموزی جدید دانسته و موضوع را مصرانه پی گرفته به انجام رساند، البته هم‌چنان بدون نتیجه و بی‌آن که هنرجوی جوان حتی یکی از دستگاه­­های موسیقی ایرانی را به درستی فراگرفته یا به‌خوبی بنوازد.

گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز

ازآن ماست پیروزی

گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز

مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز
مسعود رجوی و موسی خیابانی در گردهمایی هواداران مجاهدین در تبریز
در روز ۲۰ اسفند ۵۸ شهرتبریز، شاهد دیدار مجاهدین خلق از زادبوم ستارخان برای معرفی  موسی خیابانی به عنوان کاندیداي  مجاهدین در مجلس شورای ملی برای شهر تبریز بود. قلب شهر در استادیوم جهان پهلوان تختی (باغ‌شمال) به تپش درآمده بود.همه جا صحبت از ستار، مسعود رجوي و موسی خياباني بود در سطح شهر، پلاكاردهايی با مضمون‌های خوشامدگویی به مجاهدین نصب شده بود.سیل جمعیت از کارخانجات مختلف تبریز و از شهرهای دور و نزديك به سوی استادیوم جاری می‌شدند.
مردم همراه خود عکسهای آيت الله طالقانی و محمد حنیف نژاد و دسته های گل می‌آوردند. پیر و جوان از شهرهای ارومیه و بناب، اردبیل و مرند، خوی و میانه، سراب و شبستر، شرفخانه و صوفیان و مراغه خود را به محل گردهمایی می‌رساندند.در محل گردهمایی شعارهای «رجوی قهرمان، حامی زحمتکشان، «ميليشيا ميليشيا، تبلور اراده‌ی خلق ما» را فریاد مي‌كشيدند.                                                                  
در اين روز مسعود رجوي به سخرانی پرداخت.
«چنین بود که از خون سرداران و سالاران آزادی، نسل جدیدی خوشه کرد.
در گذرگاه شب تار، همانجایی که ستارخان روی دروازه نور پیکار می‌کرد.
اخگران سرخ خوشه زدند. «ثقه‌الاسلام» ها «شیخ سلیم» ها «خیابانی» ها،
«فرزندان علي موسيو» و «حاج علی دوافروش»، «حنیف نژاد» ها،
«سعید محسن» ها، «بديع زادگان» ها «صمد» ها، «گل سرخی» ها؛
و هزاران گل سرخ دیگر، خوشه‌های مثل ستاره پر گل‌اند، خوشه اختر سرخ با طنین‌های سترگ،
عاقبت کوره خورشید، گدازان خواهد شد؛ و طومار هرگونه ستم و استثمار را درهم خواهد پيچيد،
ولي ما تمام خلقت و طبیعت را گواه مي‌گيريم که سرانجام زمستان بهره‌کشی و استثمار سپری خواهد شد
و با به کمال رسیدن انقلابمان بازهم روح سردار، خنده بر لب، همچو گل خورشید بر کوه بلند، جلوه خواهد کرد».
ادامه مطلب اینجا👈 

۱۳۹۷ بهمن ۹, سه‌شنبه

۵ مهر ۱۳۶۰ چه اتفاقی در تاریخ ایران بود؟

ازآن ماست پیروزی

۵ مهر ۱۳۶۰

پنجم مهر ماه سال ۱۳۶۰
۵ مهر ۱۳۶۰ یکی از روزهای به یاد ماندنی تاریخ مبارزاتی مردم ایران با حكومت جمهوری اسلامی خمینی است؛ در این روز یک رویارویی سنگین بین میلیشیای مجاهدین و نیروهای حکومتی رخ داد. اما این رویارویی فی البداهه نبود و   پیشینه‌ی روشن و قانونمندی را تا رسیدن به این نقطه طی كرده بود.
بعد از سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن خمینی، مجاهدین دست به مبارزه‌ی مسالمت آمیز سیاسی و آگاهی بخش زدند؛ علی‌رغم این که مجاهدین از هر‌گونه عمل خشونت آمیز بشدت پرهیز می‌کردند اما مستمراً از سوی نیروهای حکومتی مورد حمله و هجوم قرار می‌گرفتند. از بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که آغاز مقاومت قهرآمیز و سراسری بود؛ مجاهدین در این ۲ سال و نیم بیش از ۷۰ تن از اعضا و هوادارانشان را در حملات نیروهای وابسته به حکومت از دست دادند، اما کوچکترین واكنش غیر مسالمت آمیز و غیرسیاسی  نشان ندادند.
در زمینه فعالیت‌های مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:
«در بهمن ۵۸ (یعنی فقط یک‌سال پس از انقلاب) ۶۰ هزار نسخه از نشریهٔ مجاهد توقیف و سوزانده شد».[۱]
در مورد شرایطی که خمینی به مجاهدین تحمیل کرده بود؛ روزنامه لوموند در خرداد ۱۳۵۹ نوشت: «بنا به گفتهٔ ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است». به این ترتیب راهی برای مجاهدین باقی نمانده بود؛ در نتیجه مجاهدین بین تسلیم و جنگ مخیر شدند و به این ترتیب، آنها روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ وارد فاز مقاومت قهرآمیز گسترده شدند.
بعد از این که مجاهدین وارد مرحله‌ی مقاومت قهر‌آمیز شدند، دست به عملیات چریکی زدند، اما از نیمه‌ی شهریور ۱۳۶۰ تظاهرات‌هایی را هم در تهران و شهرستان‌ها سازماندهی کردند، که مهمترین این تظاهرات‌ها در ۵ مهر ۱۳۶۰ اتفاق افتاد که با شدت بسیار زیاد سرکوب شد.
بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ هر روز مقامات و مسؤلان این رژیم با فتواهای مختلف تلاش کردند که ترس و و حشت در جامعه را عمق ببخشند، از طرفی هم اعدام‌‌ها و دستگیری‌ها، بصورت بسیار گسترده‌ ادامه داشت،‌ مجاهدین تلاش کردند که این فضا را بشکنند،‌ به همین خاطر روز ۵ مهر ۱۳۶۰ تظاهراتی را در تهران شکل دادند، در این تظاهرات، تیم‌های مسلح مجاهدین هم حضور داشتند تا از تظاهر کنندگان در مقابل نیروهای سرکوب دولتی حمایت کنند و فضا برای شکل گیری تظاهرات ایجاد شود. تظاهرات از صبح ۵ مهر آغاز شد؛ اما به سرعت با حمله نیروهای دولتی به خشونت کشیده شد و درگیری‌ها به بسیاری نقاط تهران کشیده شد.
در این تظاهرات برای اولین بار شعار «مرگ بر خمینی» سر داده شد؛ که تا آن زمان کسی این شعار را نداده بود.
در جمعبندی یکساله‌ی مقاومت ایران آمده است:
شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰
شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰
«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌یکبار دیگر بازهم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند. منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».[۲]
به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ میلیشیای مجاهدی خلق دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد و هزاران مجاهد خلق دستگیر و تنها در روز اول به گفته شاهدان بیش از ۱۸۰۰ تن اعدام شدند.
اما روز ۵ مهر با کشتاری که انجام شد، قداست خمینی از بین رفت، چون دیگر بهشتی در کار نبود که خمینی پشت سر او قرار بگیرد؛ شعار مرگ بر خمینی به میان مردم رفت و خمینی که در روزهای اول ورودش به ایران در ماه دیده می‌شد؛ مشروعیت خودش را از دست داد و فقط با ضرب سرکوب و کشتار به حکومت ادامه داد.
وبسایت مجاهدین در این خصوص نوشت:
«در روز ۵ مهر، مجاهدین با دادن فدیه‌های عظیم، تابو دیوی را که نام «امام» بر خود گذاشته بود، شکستند، شعار «مرگ بر خمینی» را به میان مردم بردند و با تثبیت مقاومتی سراسری، انقلاب را از نابودی نجات دادند. به ‌یمن پاکبازی بی‌نظیر مجاهدین در ۵ مهر ۶۰تصویر کریه‌ترین و خونریزترین دیکتاتور معاصر در چهره منحوس خمینی به مردم ایران نشان داده شد. کاری که در آن شرایط و در آن تعادل‌قوای داخلی و بین‌المللی غیرممکن می‌نمود».[۳]

۱۳۹۷ بهمن ۸, دوشنبه

یپرم خان و جنبش مشروطه

ازآن ماست پیروزی

یپرم خان

یپرم خان ارمنی 
یپرم خان یا یپرم خان ارمنی با نام اصلی یپرم داویدیان گانتاکتسی (زاده ۱۲۴۴ یا ۱۲۴۷ خورشیدی در یکی از توابع گنجه واقع در جمهوری آذربایجان امروزی - مقتول در ۱۲۹۱ خورشیدی در نزدیکی همدان) از انقلابیون و رهبران نظامی جنبش مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرد.[۱]
در تایید یا رد شخصیت وی نظرات متناقضی وجود دارد ولی ظاهرا بعد از پیروزی جنبش مشروطه اختلافاتی با سایر رهبران ازجمله ستارخان داشته است و عامل حکومتی خلع سلاح مجاهدان در پارک اتابک بوده است. وی در جریان یکی از جنگ‌های دوران مشروطه، به هنگام عزیمت از همدان به کرمانشاه به قتل رسید.[۲]

زندگی‌نامه یپرم خان

او از جوانی به خاطر روحیه ماجراجویی با گروه‌های مسلح آشنایی پیدا کرد و وارد عرصه مبارزه و فعالیت علیه سیاست‌های ضد ارمنی امپراتوری عثمانی شد.[۱]
در آغاز به رزمندگان ارمنی که می‌خواستند از مرزهای روسیه تزاری بگذرند و با عثمانیان نبرد کنند پیوست؛ ولی روسها دستگیرش کردند و به اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری تبعیدش کردند. او به گونه‌ای شگفت‌انگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. نخست خود را به ژاپن رساند و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد و دوباره به ارمنستان رفت و به داشناک‌ها پیوست. داشناک‌ها گروهی از ارمنیان بودند که برای استقلال ارمنستان می‌جنگیدند.
در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه داشناک برای تشکیل حزب در گیلان مأموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راه‌سازی مشغول به کار شد و سپس در رشتکوره آجرپزی راه انداخت و به آجرپزی مشغول شد. یپرم خان در رویداد باغ مدیریه رشت نقش فعال داشت. وی فرماندهی ستون سوم حمله و محاصره دارالحکومه رشت را در این رویداد بر عهده داشت. گروهی از قفقازیان و ارمنیان به عنوان کارگر به رشت آمده و در آنجا مشغول به کار شدند. این کارگرها بعدها فوج مجاهدین فدایی ارمنی را شکل دادند که به سرکردگی یپرم خان در سال ۱۳۲۷ قمری همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند.[۳][۴]

یپرم خان پس از فتح تهران

پس از فتح تهران و خلع محمد علی شاه قاجار از سلطنت که یپرم‌ خان نقشی اساسی در این پیروزی داشت، روزنامه‌ها اخبار فتح و رشادت‌های یپرم را منعکس کردند. در این ایام هیئت مدیره‌ای تشکیل شد و وی را با دادن اختیاراتی نامحدود به ریاست شهربانی کل (نظمیه) پایتخت منصوب کرد. در این سال یپرم که سرکردگی ۵۰ نفر از مجاهدان را به عهده داشت به همراه ۲۰۰ نفر بختیاری به سرکردگی جعفرقلی‌خان سردار بهادر، ملقب به سردار اسعد (فرزند سردار اسعد معروف) و با کمک عده‌ای قزاق برای دفع یاغیان آذربایجان فرستاده شدند.
این درگیری با پیروزی یپرم‌خان و همراهانش به پایان رسید تا رحیم‌خان سردار نصرت چلپیانلو که مهم‌ترین سرکرده یاغیان بود به روسیه فرار کرده و پناهنده شود. مخبرالسلطنه هدایت که در این هنگام والی آذربایجان بود در کتاب خاطرات و خطرات می‌نویسد: «یپرم بیش از اندازه به خود می‌نازد و الحق رشید هم هست، با هفت‌تیر وارد سنگر شخص رشیدخان شده‌است و رحیم‌خان از ترس مسلسل فرار کرده‌است.»
محمدعلی شاه با اینکه از ایران گریخته بود، اما به تحریکات خود ادامه می‌داد. در سال ۱۳۲۹ قمری هنگام بازگشت شاه مخلوع به ایران جنگ‌هایی میان قوای هوادار محمدعلی شاه و نیروهای دولتی (مشروطه‌خواهان) صورت گرفت. سرکرده نیروی دولتی یپرم‌خان بود و توانست در نزدیکی ورامین قوای طرفدار محمدعلی شاه به فرماندهی ارشدالدوله را شکست دهد و خود او را هم دستگیر کند. ارشدالدوله بلافاصله در دادگاهی صحرایی به مرگ محکوم شد و حکم وی نیز بدون کمترین درنگ به اجرا درآمد.
یپرم خان در هیئت نظامی
اندکی پس از این ماجرا، که یپرم‌خان با جنازه ارشدالدوله به تهران بازگشت، قوای دولتی برای دفع سالارالدوله به سمت غرب رهسپار شد. در این لشکرکشی نیز یپرم یکی از سرکردگان بود. یپرم‌خان همچنین در واقعه پارک اتابک که به کشته شدن عده زیادی از مجاهدین و ستارخان سردار ملی انجامید، فرماندهی قوای دولتی را عهده‌دار بود.[۵]

رابطه مشروطیت و پیرم خان و ارامنه

به منظور روشن شدن اینکه ارامنه و داشناکسوتیون چرا و با چه انگیزه‌ای برای مشارکت در نهضت مشروطهٔ ایران قدم پیش نهادند و شناخت روستوم انقلابی (از بنیان گذاران حزب داشناکسوتیون)، علت مأموریت وی و علل و چگونگی رزم‌های یپرم و یارانش لازم است بخشی از مذاکرات کنگرهٔ چهارم حزب را در مورد مشارکت با انقلابیون مشروطه خواه، که در ۱۹۰۷ میلادی در وین اتریش تشکیل و تصمیمات آن به اتفاق آرائ تصویب شد، از نظر گذراند:
«با توجه به اینکه، جنبش‌های فعلی ایران سبب بیداری و آگاهی بیشتر مردم شده و ممکن است پدیده‌ای بزرگ و مهم در رستاخیز ایران و حتی شرق میانه شود. مضاف بر اینکه با در نظر گرفتن نتایج آن نهضت از دیدگاه جهان بشریت و همچنین مسئله ارمنی کنگره به عموم سازمان‌ها و افراد مرتبط با حزب داشناکسوتیون در ایران توصیه می‌کند تا با کلیهٔ وسایل و امکانات در به ثمر رساندن آن نهضت بکوشند. باید در نهضت بیداری و آزادی‌خواهی ایران آرمان و اندیشه دموکراتیک راستین زحمتکشان، که ملهم از مرام نامه حزب داشناکسوتیون است تلفیق گردد».
تصمیم فوق به دنبال درخواست‌هایی اتخاذ شد که در پاییز ۱۹۰۶ میلادی از طریق مجمع عمومی تشکیلات حزب در تبریزموسوم به ورژ به کنگره بزرگ داشناکسوتیون ارسال شده بود.
در مجمع عمومی تبریز، نمایندگانی از شهرستان‌های گوناگون کشور شرکت کرده بودند و یپرم نیز فرستادهٔ ویژه تشکیلات گیلان بود. او که پس از فرار معجزه‌آسای خود از تبعیدگاه ساخالین به ایران وارد شده و به داشناکسوتیون پیوسته بود حامل افکار و خواست‌های کلیهٔ افراد منتسب به حزب بود و به موجب تقاضای تشکیلات حزب در گیلان می‌بایست با تمام قوا از جنبش مشروطه‌خواهی ایران جانبداری می‌کرد.
کنگرهٔ حزب داشناکسوتیون پس از تصویب درخواست همکاری با نهضت آزادی‌خواهی و مشروطیت ایران روستوم انقلابی، از بانیان حزب، را در مقام نمایندهٔ حزب برای مذاکره با مشروطه‌خواهان روانهٔ ایران کرد.[۶]

۱۳۹۷ بهمن ۷, یکشنبه

۳۰ مهر ۱۳۷۲ سالروز انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال

ازآن ماست پیروزی

۳۰ مهر ۱۳۷۲ سالروز انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال

مریم رجوی رئیس جمهور دوران انتقال
مریم رجوی 
در میان مناسبتهایی که مجاهدین خلق ایران از آنها به عنوان سرفصلهای مهم در تحولات درونی سازمانی نام می برند دو مناسبت ۲۶ مهر و ۳۰ مهر از ویژگیهای برجسته یی برخوردار است. درجه اهمیت این دو مناسبت در مجاهدین بحدی است که ایام آن را«هفته سیمرغ» نامگذاری کرده و با جشن گرفتن این ایام به بزرگداشت آن می نشینند. مجاهدین البته معتقدند که این دو مناسبت و بخصوص مناسبت ۳۰ مهر به دلیل آثار گسترده بیرونی و کنش واکنشهای غیر قابل بحث آن صرفا مناسبت درونی شمرده نمی شود و از آنها باید بعنوان دو مناسبت ملی یاد کرد.

۲۶ مهر

۲۶ مهر - مریم رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران مریم رجوی در ۲۶مهر ۱۳۶۸ به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب و معرفی شد. مجاهدین معتقدند او در پی سالهای طولانی مبارزه در دو دوره شاه و خمینی و اثبات صلاحیت خود در ایفای مسئولیتهایی همچون مسئولیت انجمن دانشجویان، مسئولیت در بخش اجتماعی سازمان مجاهدین و بطور مشخص سازماندهی و هدایت تظاهرات ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ معروف به تظاهرات مادران، ایفای مسئولیت در خطرناکترین و پیچیده ترین دوران سازمان مجاهدین در فاز نظامی در پایگاههای مرکزیت سازمان مجاهدین و از همه مهمتر پذیرش نقش پیشتاز در جهش ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین با درهم شکستن تمامی تابوهای اجتماعی در زمینه ازدواج و طلاق و اثبات برابری زن و مرد در این زمینه به همراه پذیرش آگاهانه همه تهمتهایی که متوجه او بخاطر این اقدام می شده است به درجه یی از صلاحیت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی دست یافت که از طرف دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین بعنوان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین برگزیده شد. از نظر مجاهدین قرار گرفتن مریم رجوی در موضع همردیف مسئول اول به مدت ۴ سال آثار رهایی‌بخش خود را در سازمان اثبات کرده و به امری بدیهی و خارج از ذهن تبدیل شده بود. در قسمتی از معرفی‌نامة مسعود رجوی برای معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول جدید چنین آمده است: «با قرارگرفتن مریم در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران،‌ انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان به اوج بلوغ و کمال شایستة خود می‌رسد و سرچشمة خیرات و برکات بسا عظیم‌تری برای مجاهدین و خلق محبوبشان می‌گردد. بگذار قید و بندهای استثماری تماما در هم بشکند و نسیم جامعة بی‌طبقة توحیدی که در دل و بر مزار هر مجاهد خلق حک شده به هر سو بوزد و فضای عطرآگین رهایی را بشارت دهد».
مریم رجوی با عهده‌دار شدن مسئولیت سازمان مجاهدین خلق ایران به اقدامات و دگرگونی‌‌های زیادی در این سازمان دست زد، اما در بین همه آنها دو کار او بیش از بقیه کارها برای سازمان سرنوشت‌ساز بود. یکی در عرصه آموزش و تربیت کادرها که به‌‌اختصار از آن به‌عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام برده می‌شود و به گفته مجاهدین سبب ماندگاری و شکوفایی سازمان در طی سه دهه تا کنون شده است؛ و دیگری تبدیل ارتش آزادیبخش ملی ایران از یک نیروی پیاده به یک ارتش زرهی-مکانیزه، که به گفته مجاهدین با عملیاتهایش در سال‌های پایانی دهه ۶۰ خورشیدی و به‌طور خاص عملیات چلچراغ (شکست لشکر ۱۶ زرهی قزوین حکومت ایران و فتح شهر مرزی مهران تو سط ارتش آزادیبخش ملی ایران)حکومت ایران به‌ناچار تن به آتش بس داد و روح‌الله خمینی با بیان اینکه «جام زهر را نوشیده است» قطعنامه ۵۹۸ ملل متحد را پذیرفت و به این ترتیب به جنگ خانمان‌سوز و هشت‌ساله ایران و عراق پایان بخشیده شد.

۱۳۹۷ بهمن ۶, شنبه

کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی

ازآن ماست پیروزی

کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی

کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی


کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی
کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی، از دانشجویان ایرانی در خارج کشور که عمدتا در اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا ساکن بودند، تشکیل می شد. این سازمان قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در دهه های ۶۰ و ۷۰ شمسی در خارج کشور فعال بود و تعداد زیادی از این دانشجویان را برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری سلطنتی، به دور هم گرد آورد. این سازمان عضو «جنبش اعتراضی دانشجویی جهانی» بود و از مبارزات «ضد امپریالیستی» خلقهای جهان حمایت می کرد

سابقه

کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی، از دانشجویان ایرانی در خارج کشور که عمدتا در اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا ساکن بودند، تشکیل می شد. این سازمان قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در دهه های ۶۰ و ۷۰ شمسی در خارج کشور فعال بود و تعداد زیادی از این دانشجویان را برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری سلطنتی، به دور هم گرد آورد. این سازمان عضو «جنبش اعتراضی دانشجویی جهانی» بود و از مبارزات «ضد امپریالیستی» خلقهای جهان حمایت می کرد.

تشکیل کنفدراسیون

«کنفدراسیون در ۱۹۶۲ با به هم پیوستن سه سازمان تشکیل شد: کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا، سازمان دانش‌جویان دانش‌گاه تهران، و سازمان دانش‌جویان ایرانی در آمریکا.»
«کنفدراسیون در ۱۹۶۲ با به هم پیوستن سازمان‌های دانشجویی مختلف تشکیل شد و در ۱۹۷۵ بر سر مسائل سیاسی مختلف به انشعاب و از هم گسیختگی کشیده شد. با این حال انشعابات مختلف حاصل از کنفدراسیون تا زمان سرنگونی رژیم ایران و وقوع انقلاب به فعالیت‌های خود ادامه دادند. این سازمان همیشه سازمانی سیاسی بود و با نزدیک‌تر شدن به انقلاب ایران، سیاسی‌تر نیز می‌شد و از این‌رو گروه‌های سیاسی مختلفی درون آن فعالیت داشتند. شاخه‌های مختلف جبههٔ ملی در ایران، اروپا و آمریکا، گروه ستاره( بعدها سازمان وحدت کمونیستی (گروه اتحاد کمونیستی سابق - جناح چپ جبههٔ ملی)، جامعهٔ سوسیالیست‌ها، حزب تودهٔ ایران، سازمان انقلابی حزب توده، سازمان مارکسیست لنینیستی طوفان، سازمان انقلابیون کمونیست (بعدها: اتحادیهٔ کمونیست‌های ایران)، و ... از گروه‌های فعال در کنفدراسیون بودند. در هر دوره‌ای یک یا چند گروه و گرایش بر فعالیت کنفدراسیون هژمونی داشتند. از لحاظ وسعت فعالیت، قابلیت انجام کارها و نفوذ سیاسی، این سازمان قابل قیاس یا مهمترین سازمان‌های دانشجویی معاصر همچون «دانشجویان برای برقراری جامعه دموکراتیک» آمریکا و «انجمن دانشجویان سوسیالیست» آلمانی است.» 

فضای دانشجویی ایران پیش از تشکیل کنفدراسیون

« در دههٔ ۱۹۴۰ حزب تودهٔ ایران قوی‌ترین نیروی سیاسی کشور بود و فضای دانش‌گاه‌ها را کاملاً در دست داشت تا جایی که اکثر منابع گواهی می‌کنند نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران یا عضو و یا هوادار این حزب بودند. این حزب در ۱۹۵۰ «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» را تأسیس کرد و در اواخر دههٔ ۴۰ و اوایل دههٔ بعد موفق به حفظ سلطه و نفوذ خود بر دانشگاه شد تا جایی که مهدی بازرگان که در آن سال‌ها از روسای دانشگاه بود می‌گوید: «کمونیست‌ها آنچنان نفوذ گسترده‌ای داشتند که مدیریت دانش‌گاه بر اوضاع کنترلی نداشت.»
اما در دههٔ بعدی و با ظهور محمد مصدق و جبههٔ ملی، محوریت این حزب به چالش کشیده شد. جبههٔ ملی، به ویژه شاخهٔ سوسیالیستی آن، با چیرگی حزب توده بر دانشگاه به مقابله برخاست. پس از کودتای ۲۸ مرداد فعالیت‌های دانشجویی نیز مانند سایر فعالیت‌ها در داخل شدیدا سرکوب شد اما در خارج از کشور فعالیت‌های قابل ملاحظه‌ای بین دانشجویان ایرانی آغاز گشته بود. بخصوص در فرانسه، انگلستان، آلمان و ایالات متحده. این فعالیت شامل انتشارات نشریات مختلف دانشجویی بود و این جریان از اواخر دههٔ ۱۹۵۰ شروع شده بود.»  

خاستگاه‌های تشکیل کنفدراسیون در اروپا و آمریکا

«با شروع نخست وزیری مصدق، دانشجویان هوادار جبههٔ ملی و به ویژه سوسیالیست‌های نیروی سوم شروع به تشکیل دسته‌ای رقیب برای مقابله با سلطهٔ حزب توده کردند. نهایتا وقتی دولت مصدق ناچار شد در اثر بحران مالی هزینهٔ تحصیلی دانشجویان در خارج را با ارزی بالاتر از نرخ پایین دولتی تامین کند، دانشجویان توده‌ای در سفارت ایران تظاهرات کردند و با دانشجویان طرفدار مصدق دچار درگیری شدند. این درگیری به انشعاب در انجمن و تشکیل «اتحادیه دانشجویان ایرانی در فرانسه» توسط غیرتوده‌ای‌ها کشیده شد. این دو انجمن در فرانسه فعال بودند.» 
«انجمن‌های دانشجویی ایرانی در بریتانیا از پیش از جنگ جهانی دوم فعال بودند. از جمله «انجمن دانشجویان ایرانی در انگلستان» (مشهور به «انجمن لندن») که تحت ریاست سفیر ایران بود، «انجمن دانشجویان ایرانی شرکت ملی نفت ایران»، «انجمن دانشجویان ایرانی در دانشگاه لیدز»، «انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه منچستر»، و ... در آوریل ۱۹۶۰ تمامی این انجمن‌ها جمع شدند تا «فدراسیون انجمن‌های دانشجویی ایرانی در بریتانیا» را تشکیل دهند.» 
«در طول دههٔ ۵۰ جمهوری فدرال آلمان و شهر برلین غربی به صورت بزرگ‌ترین تجمع دانشجویان ایرانی خارج از کشور درآمد. «سازمان دانشجویان ایرانی مقیم آلمان»، که وابسته به حزب توده بود، در اواخر دههٔ ۵۰ تأسیس شد. سازمان‌های دانشجویی دیگری در توبینگن، هایدلبرگ، هامبورگ، و هانوور نیز فعال بودند. در سال ۱۹۶۰ نمایندهٔ ده سازمان دانشجویی با هم دیگر ملاقات کردند تا به صورت فدراسیونی با هم متحد شوند و حاصل این قرار تأسیس «فدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم آلمان» بود.» 
«سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا» در سال ۱۹۵۲ توسط سفارت ایران در آمریکا و «دوستان آمریکایی خاورمیانه» تأسیس شد. این دومی ظاهراً سازمانی «انسان‌دوستانه» برای بهبود روابط آمریکا و خاورمیانه بود و در واقع سازمانی پوششی برای سازمان سیا. این سازمان در طول دههٔ ۱۹۵۰ هوادار دولت بود اما در اواخر این دهه تحولات سیاسی باعث شد عناصر مخالف جای پای خود را درون انجمن محکم کنند و جهت آن را عوض کنند. 

۱۳۹۷ بهمن ۵, جمعه

کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ توطئه ارتجاعی استعماری

ازآن ماست پیروزی


دستگیری بیش از ۱۶۵ پناهنده ایرانی توسط پلیس فرانسه در تهاجم ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳
کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ حمله‌ای است که از سوی پلیس فرانسه علیه پناهندگان ایرانی و اعضای مقاومت ایران صورت گرفت. روز ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ برابر با ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ تعداد ۱۳۸۰ نفر از نیروهای پلیس فرانسه در یک یورش گسترده به مقر شورای ملی مقاومت ایران در اورسوراواز در حومه پاریس بیش از ۱۶۵ نفر از پناهندگان ایرانی را دستگیر کردند. مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در میان دستگیرشدگان بود. دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در همین رابطه اطلاعیه‌ای منتشر کرد. در این اطلاعیه مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت، این کار دولت فرانسه را یک عمل ننگین خواند و از ژاک شیراک رئیس‌جمهور وقت فرانسه خواهان رفع سریع هر گونه محدودیت از مریم رجوی شد. از نیمه شب همان روز به غیر از مریم رجوی و ۲۱ نفر دیگر، بقیه دستگیرشدگان به تدریج آزاد شدند. به دنبال این واقعه تعدادی از ایرانیان در اعتراض به دستگیری مریم رجوی و اعتراض به احتمال استرداد وی به جمهوری اسلامی ایران، دست به تظاهرات اعتراضی، اعتصاب و خودسوزی زدند. دو پناهنده ایرانی به علت خودسوزی جان باختند و تعدادی دیگر در بیمارستان بستری شدند. به دنبال این واقعه بسیاری از شخصیت‌های فرانسوی و اروپایی نسبت به این اقدام دولت فرانسه اعتراض و آنرا محکوم کردند و خواستار آزادی بلادرنگ مریم رجوی شدند. ۱۷روز بعد از این واقعه مریم رجوی از زندان آزاد شد. سرانجام روز سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ (۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴) قاضی تحقیق ضد تروریسم دادسرای پاریس با صدور دستور منع تعقیب در پرونده ۱۷ ژوئن که با اتهام تروریسم و تأمین مالی تروریسم شروع شده و در قدم‌های بعد در فقدان هرگونه سند در مورد تروریسم به اتهام‌های مالی مانند پولشویی و تقلب تبدیل شده بود، با تصریح بر اینکه هیچ دلیلی برای اتهام‌های مالی و هیچ نشانه‌ای مبنی بر پولشویی، تقلب، جعل و… در این پرونده دیده نمی‌شود، پرونده ۱۷ ژوئن را که از ۱۱ سال پیش علیه مریم رجوی، مجاهدین خلق ایران و مقاومت ایران گشوده شده بود، برای همیشه مختومه اعلام کرد.

تهاجم پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت ایران - ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳
تهاجم پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت ایران - ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳
در ساعت ۶ صبح ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ برابر با ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ در یک حمله گسترده زمینی که در تاریخ ۳۰سال گذشته فرانسه سابقه نداشت، بزرگترین تهاجم پلیس، نیروهای امنیتی و ژاندارمری فرانسه به بزرگترین و قدیمی‌ترین جنبش مقاومت در برابر جمهوری اسلامی ایران در اورسوراواز صورت گرفت و طی آن مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایراندستگیر شد. واقعه‌ای که خبر آن به‌سرعت به اکثر نقاط دنیا مخابره و به خبر اول خبرگزاری‌های جهان تبدیل شد. در این روز ۱۶سرویس فرانسوی با ۱۳۸۰مأمور پلیس، همراه با انبوه مأموران اطلاعات، ۱۳خانهٴ پناهندگان سیاسی و خانواده‌های مقاومت ایران را مورد حمله قرار دادند و ۱۶۵نفر از اعضای مقاومت و مجاهدین را دستگیر کردند. مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در میان دستگیرشدگان بود. در این حمله ظرف چند دقیقه نرده‌ها از جا کنده و تمامی درها و پنجره‌ها بر سر راه نیروهای پلیس خرد شدند. برخی دیوارها شکافته و کف بعضی از اتاق‌ها به تصور جاسازی تسلیحات، حفاری شدند. تمامی ابزار و وسایل و نوشته‌ها و کامپیوترها ضبط و به مقر «D.S.T» (سازمان امنیت داخلی فرانسه) منتقل شدند. تمامی خودروها، اوراق هویت، مدارک شخصی، اسناد آرشیو و کتابخانه، مدارک پزشکی، اسناد قانونی، کامپیوترها و دفاتر یادداشت شخصی و چک و پول نقد، ضبط شدند. مأموران پلیس کلیه پناهندگان ایرانی را با ضرب و شتم روی زمین خوابانده و پس از دستبند زدن، آنها را روانه زندان کردند.[۱]
تمرکز حمله بر روی اقامتگاه رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران مریم رجوی در آور سورواز و ۳ خانه مجاور آن بود. هلیکوپترها از هوا و قایق‌های مسلح از رودخانه «آواز» در کنار اقامتگاه آمادهٴورود به صحنه بودند. خانه محل اقامت پدر و مادر رضایی‌های شهید، خانه‌های مادران شهیدان مقاومت ایران و خانه پناهندگان ایرانی، همچنین محل اقامت دکتر منوچهر هزارخانی، روشنفکر برجسته ایرانی، نیز در شمار همان ۱۳خانه، مورد حمله قرار گرفت. هزارخانی در این زمان ۶۹ساله بود که محل اقامتش به اتهام تروریستی اشغال و کتابخانهٴ آن تخریب شد.[۲]