۱۳۹۷ بهمن ۱۹, جمعه

سخنرانی مسعود رجوی دراحمدباد.


سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد

سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ سالروز در گذشت دکتر محمد مصدق
بر سر مزارش سخنرانی ایراد شد.
مسعود رجوی :جمهوری اسلامی بله! ولی سوء استفادهٔ ارتجاعی از اسلام نه
دراین مراسم مسعود رجوی و موسی خیابانی از رهبران سازمان مجاهدین خلق به همراه آیه الله طالقانی شرکت داشتند.
مسعود رجوی گفت: و به‌نام رهبر فقیدی که در اینجا آرمیده است. رهبری استوار، سرسخت و سازش ناپذیر که نخستین بار درس مبارزه با استعمار را در مکتب او آموختیم. آن که در میهن خود غریب و درخانه‌اش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید به‌سر برد[۱].
دوشنبه، ۱۴ اسفند ۱۳۵۷، میلیونها ایرانی، در آئین بزرگداشت مردی شرکت میکردند که نام و یادش  سالها در محاق مانده بود. پیروزی انقلاب، خاطره این مرد را آزاد کرد .
۱۴ اسفند ۱۳۵۷، مراسم سالمرگ دکتر محمد مصدق در احمد آباد ، به صحنه پرشوری از فراخوانی حافظه ی تاریخی ایرانیان بدل شد، تا آزادانه درودهای گرم خود را نثار پیشوای آزادی مردم ایران کنند . اما افسوس که این شاید اولین و آخرین بار بود ، تا استبداد چنان خود را بازیابد ، که بار دیگر خط باطلی بر داوری مردم کشد .
مسعود رجوی و موسی خیابانی به همراه آیت الله طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق
مسعود رجوی و موسی خیابانی به همراه آیت الله طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق

مردم تهران برای ادای احترام به پیشوای فقید مردم ایران در احمداباد جمع شده بودند.
 انبوه جمعیت برای گل گذاری بر سر مزار دکتر محمد مصدق آمده بودند. مردم از تمامی شهرها و اقصی نقاط ایران برای بزرگداشت  سالگرد زنده یاد مصدق فقید با دسته های گل می آمدند. شلوغی جمعیت باعث شده بود که آیت الله طالقانی را با هلیکوپتر شنوک بر سر مزار آوردند.
 آیت الله طالقای اولین سخنران این متینگ عظیم بود.
آیت‌الله طالقانی از او به عنوان «شخصیتی مبارز و تاریخی» یاد کرد و گفت: نام دکتر مصدق همان اندازه که برای هوشیاری، بیداری، نهضت، مقاومت و قدرت ملی خاطره‌انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما - دشمنان داخلی و خارجی - وحشت‌آور و نگرانی‌آور است.
دکتر مصدق در حال تبعید در میان این قلعه و بیابان چشم از جهان فروبست ولی نام او و مزارش برای دشمنان ملت وحشت‌انگیز بود. چه سال‌هایی که گذشت و مردم ما برای زیارت قبر او، زنده‌کردن نام و نهضت او، به سوی مزارش می‌آمدند و پلیس و مأمورهای دژخیم و طاغوت، از زیارت‌کردن و فاتحه‌خواندن بالای قبر او وحشت داشتند و همه‌ی راه‌ها را به روی ما و ملت ما در این گوشه‌ی بیابان می‌بستند؛ چرا؟ مگر چه بود دکتر مصدق؟ چه وحشتی از او داشتند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر