۱۳۹۷ آبان ۴, جمعه

کودکان کار محصول حاکمیت آخوندی


کودکان کار

تهران کودک کار
تهران کودک کار  
  کودکان درراه 
مادران چشم براه
 پدران در فکر نان 
آه خدایا این چه حکمی است.
چشمهای نگران 
 دلهای پریشان 
 همه در فکر غذا
 همه در فکربلا
وای ازبی پناهی.
وای از این دربدری.






آرش کودک کار 
پاتوق خودش و رفقایش یکی از چهارراه‌های این شهر بزرگ است، همانجا که روزی خود و خانواده اش را با شیرین کام کردن شهروندان در می آورد یا شیشه های ماشین های پشت چراغ قرمز را پاک می کند تا بلکه راننده منصفی پولی به او بدهد در قبال این خدمتش. 
آرش ۱۵ سالش است و الفبای زندگی را مثل بقیه ماها نه پشت نیمکت های مدرسه که پشت چراغ قرمز چهارراه ها هجی کرده و یاد گرفته، هرچند سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی در این سن کم مردانه ستون خانواده شده و بار یک زندگی را یک تنه به دوش می کشد.
از ۸ صبح تا ۱۰ شب زیر آفتاب سوزان تابستان و سرمای استخوان سوز زمستان کار می کند تا خرج درمان بیماری مادرش را بدهد، شوم ترین معضل اجتماع دامن خانواده آرش، بزرگ مرد کوچک قصه ما را هم گرفته و پدرش به بیماری اعتیاد مبتلاست.
آیا فقط آرش است. نه ملیونها کودک کاربا خیل عظیم دیگر، ارتش بیکاران را در ایران روی دریای نفت، تشکیل می دهند.

باشد تا روزی که آرش ها در کانون های شورشی بحساب این آخوندا های دزد و غارتگر برسند و حقوق بسرقت رفته خود و مردم ایران را پس بگیرند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر